مهدی شیروانی
تا حالا فكر كرديد اگه زمان شاعراي قديمي تلفن و پيغام گير وجود داشت ،شاعرا واسه پيغام گيرشون چه متني رو ميذاشتن:
پیغام گیر حافظ:
> رفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم مخور!
> تا مگر بینم رخ جانانه ی خود غم مخور!
> بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام
> زآن زمان کو باز گردم خانه ی خود غم مخور !
پیغام گیر سعدی:
> از آوای دل انگیز تو مستم
> نباشم خانه و شرمنده هستم
> به پیغام تو خواهم گفت پاسخ
> فلک را گر فرصتی دادی به دستم
پیغام گیر فردوسی :
> نمی باشم امروز اندر سرای
> که رسم ادب را بیارم به جای
> به پیغامت ای دوست گویم جواب
> چو فردا بر آید بلند آفتاب
پیغام گیر خیام:
> این چرخ فلک عمر مرا داد به باد
> ممنون توام که کرده ای از من یاد
> رفتم سر کوچه منزل کوزه فروش
> آیم چو به خانه پاسخت خواهم داد!
پیغام گیر منوچهری :
> از شرم به رنگ باده باشد رویم
> در خانه نباشم که سلامی گویم
> بگذاری اگر پیغام پاسخ دهمت
> زان پیش که همچو برف گردد رویم!
پیغام گیر مولانا :
> بهر سماع از خانه ام رفتم برون.. رقصان شوم!
> شوری برانگیزم به پا.. خندان شوم شادان شوم !
> برگو به من پیغام خود..هم نمره و هم نام خود
> فردا تو را پاسخ دهم..جان تو را قربان شوم!
پیغام گیر بابا طاهر:
> تلیفون کرده ای جانم فدایت!
> الهی مو به قوربون صدایت!
> چو از صحرا بیایم نازنینم
> فرستم پاسخی از دل برایت !
نظرات شما عزیزان: